زرتشت کلید رستگاری بسپرد به دست هریک از ما
فرمود که مرد گردد از کار شایسته بارگاه مزدا
راهی نبود جز از اشویی در گیتی پر ز شور و غوغا
زینهار مپوی راه دیگر هشدار هم از سراب و صحرا
از بهر کمال نفس خود کوش تا گردی ز آن سعید فردا
آری گردد مطاع آن کس کوگشته مطیع امر والا
در دل علم اشا بر افراز و از وهمن خیمه ساز برپا
اَر کشور بیزوال خواهی رو آر به دولت خشترا
از آرمتی آن فرشته عشق زنگ دل خود ز کینه بزدا
ای خوش آن که که عشق وی را باشد رهبر بکار دنیا
گیرد دستی ز بینوایان گردد همه را برادر آسا
تا نام ز راستی است پایا ماند پادار مزدیسنا
شادروان ابراهیم پورداوود
برچسب ها : زرتشت,
موضوع :
, ,